قرنِ آخر

گفتن یا نگفتن؟ مسئله این است

سه شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۵۱ ق.ظ

در زندگی هر انسانی، با ویژگی های طبیعی و خصوصیات نرمالِ یک آدمیزاد، هر از چند گاهی وقایعی آ نرمال و خلاف روال کائنات رخ میدهد که که ذهنش را مشوش، فکرش را درگیر و زندگی اش را مختل میکند و بنا به عباراتی وی را از آب و نان انداخته و تمام احساسات درونی و برونی اش را به غلیان می اندازد. بنده نیز اگر خود را در شمار این گروه (با توجه به مندرجات ابتدایی) به حساب بیاورم، جا دارد بگویم که مدتی ست به طور کاملا ناگهانی و بدون اطلاع قبلی در دام یکی از همین وقایع خانمان برانداز افتاده و تمام اندیشه های مثبت و منفی ام دچار نوسانات غیرعادی گشته اند. از آنجایی که کوچکترین اشاره ای به رویداد مذکور سبب ساز مسئله ی خانمان برانداز2 خواهد شد، از "شرح آن احتراز کردمی(!)" و تنها به بازگویی این مهم که "شنونده باید عاقل باشد" و "در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته؟" و "شاید این را شنیده ای که زنان/در دل آری و نه به لب دارند ... " و اشعار و ضرب المثل هایی -کاملا از دید خواننده ی این سطور؛ بی ربط- از این قبیل، بسنده میکنم.

هرچند که جملات مذکور و هرآنچه تا بدین جا نگارش شده حتی گوشه ای از مسئله را آشکار نمی سازد و به طور مستقیم یا غیر مستقیم یا فوق الغیر المستقیم نیز دردی را دوا نخواهد کرد، با این حال به شدت به نوشتن سطوری چند و به اشتراک نهادن چنین درد جانگداز مزخرف عجیب الخلقه ای، احساس نیاز میشد هرچند که گمان میرود مشکل مذکور به قوت خود باقی بماند ولیکن من همچنان به مثال طفلی خردسال در انتظار پستونک، چشم به در و دیوار دوخته و به انتظارِ گره گشایی نشسته ام! - با ذکر این نکته که گفتن یا نگفتن مسئله هر دو مسئله است! چرا که انسان با بیان آن دامان آبرو از کف داده و کمِ کَم ـَش در نزد خویش و خویشان به تمسخر گرفته خواهد شد و با کتمان و پنهان کردنش نیز هرگز برطرف نشده و آب از آب تکان نخواهد خورد.

تنها منم که مانند همیشه در انتظار معجزات آسمانی چشم در لابه لای ابرها میگردانم و به خودْ شادْ سازی سعی میکنم و هیچ از درون خود بروز نداده و نمیدهم و قصد دادنش را هم ندارم (!) .

با وجود گستردگی دایره ی حکایات ، روایات و ضرب المثل ها در ذهنِ اخیراً شوک زده ی من، هنوز مثَلی با این مفهوم که "هرآنچه در فکر توست دلیلی ندارد در فکر دیگران نیز باشد." نیافته و به شدت نیز با امثال و حکمی از قبیل "دل به دل راه داره" و "از دل برود هرآنکه از دیده برفت" و ... نیز مخالفم و قصد دارم پس از رفع موانع ذهنی و در آینده و برای آیندگان، کتابی در راستای اثبات کذب بودن خزعبلات مذکور منتشر کنم. Viva writer !

  • Avilet

دیدگاه‌ها (۱)

مسیله چگونه گفتن است
پریشانیات مارو فراموش نکنین
Www.parishaniat.blog.ir
پاسخ:
درسته ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی