قرنِ آخر

پس از باران!

پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۳۹ ب.ظ

باز هم قطره اشکِ بی سرانجامی

عابر از کوچه های سردِ گونه و لب

باز هم در غمی تلخ و سخت و پنهانی

داغِ دل تُرد و تازه می شود هر شب

 

اشتباهی نکرده بودم هم اما

من همان نفْسِ اشتباه بودم

از تو و عشقِ تو عبور لازم بود

غافل از عقل و در خطا بودم

 

غافل از خویش و در خطا هستم!

من که هربار شکستم از اغیار

چشم بستی به من تو هم اما

لااقل حرمتی نگه می دار

 

آدمی بی طرف بودم و خیالِ تو

مستقر در جناحِ رشکم کرد

روزها فکر دائم اینکه " گریه نکن!"

خوابهام همدمِ سرشکم کرد

 

قلبِ من بچه است و بی طاقت

کاش نمیزدی به کسی لبخند

نشد هرگز که منحصر -فقط- به من باشی

دیگران هم ز بهشت صاحب سهم اند!

 

نامه ای بی جهت مفصل شد

حرفهایم به جز یکی دو جمله نبود

این پُل ِ ارتباط، یک طرفه ست

از من آماج مهر و از تو چه سود؟!

 

  • Avilet

دیدگاه‌ها (۱)

  • پین پونِلا
  • قربونت برم :( چقدر قشنگ بود .. یعنی عالی بود .. :( 
    پاسخ:
    خدا نکنه ..
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی